سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگاری که سنترال پارک هنوز یک قطعه زمین نا هموار بود و کلبه های کارگری دور تا دور آن ساخته شده بودند پسر بچه ای واکسی معروف به دیک ژنده پوش زندگی می کرد. دیک که مادرش را از دست داده و پدرش هم دریا نورد بودروز ها کفش مردم را واکس می زد و بعد از ظهر ها اگر می توانست چند سکه ای« اولد بو وِری » پس انداز کند برای دیدن نمایش های ارزان قیمت به سالن تئاترمی رفت. شب ها جلو در خانه ها و در حالی که خودش را با روزنامه پوشانده بودمی خوابید. اگر او را از جلو در خانه ها به زور بیرون می کردند به میهمان خانه می رفت و با پرداخت شش سنت یک شب را آنجا می ماند و از یک کافه « نیوزبویز »یک وعده غذا میخورد .به دنبال یک حادثه غیرمنتظره پول بادآورده ای به دست دیک رسید و او اتاقی فقیرانه کرایه کرد که از نظر خودش فوق العاده مجلل بود. دیک در ازای یاد گرفتن سواد خواندن و نوشتن خانه اش را با پسری دیگر به نام هنری فوسدیک شریک شدکه قبلا در یک خانواده مرفه زندگی می کرد و بسیار اهل مطالعه بود . این خانواده دو نفره برای هر دو شان عالی بود زیرا هر دو در آن پیشرفت می کردند. به این ترتیب دار می شد و فوس دیک هم برای فرار از سرما « سوآت » دیک با آموزش های فوسدیکسرپناهی پیدا کرده بود . اگر چه این دو باید ماجراهای زیادی را پشت سر بگذارندسرانجام هر دوشان راهی برای موفقیت پیدا کردند.این داستان ، بسیار جالب است و خواننده از شادمانی دیک به علت اتفاق ساده ای مثل خرید یک دست لباس تازه، باز کردن حساب بانکی و خوردن یک تکه استیک لذت می برد. همان طور که آلجر به وضوح نشان می دهد دیک که در پایان این داستان کوتاه جناب دیک هانتر می شود بسیار دوست داشتنی است . او شجاعت وهوش لازم ر ا دارد و می تواند تلاش کند تا فرد محترمی در جامعه باشد و علی رغم تجربه مستقیمش در برخورد با پست فطرت ترین و حقه باز ترین انسان هایی که در آن شهر وجود دارند هرگز خوشبینی اش را از دست نمی دهد.دیک ژنده پوش در اینجا با درس های موفقیتی آشنا می شوید که آلجر از طریق داستان دیک جوان به ما یاد می دهد.خودت شانست را بسازتحول بزرگ زندگی دیک زمانی ا تفاق افتاد که سوار بر لنجی شد که از بروکلین عبور می کرد. او دید که یک بچه از لبه لنج داخل آب افتاد . دیک بدون معطلی خودش را در آب انداخت و جان آن بچه را نجات داد. پدر وحشت زده آن کودک که  شنا هم بلد نبود از اینکه فرزندش زنده ماند بسیار خوشحال شد و به دیک قول دادهر پاداشی که بخواهد به او می دهد. بعد از آن ماجرا آن مرد شغلی را در یک دفترحسابداری با درآمد هفته ای ده دلار به دیک پیشنهاد کرد که چندین برابر درآمد آن زمان دیک بود . آیا او به شانس بزرگی رسیده بود ؟ در واقع این طور نبود . ازخود گذشتگی دیک زمینه این خوش اقبالی را برا یش فراهم کرد و پشت کار هر شب اودر راه تحصیل به این معن ی بود که او می توانست بدون دریا فت هیچ گونه کمکنوع دوستانه ای از طرف دیگران، استخدام شود.شانس در خانه کسانی را می زند که احتمال وقوع آن را به م قدار قابل ملاحظه ایافزایش می دهند.در هر کاری که انجام می دهی نهایت توانت را به کار بگیرانگار لازمه زندگی کردن این است که هر کاری که انجام می دهیم حتی اگرعلاقه ای به آن نداشته باشیم آن ر ا با حداکثر توان مان انجام بدهی م تا بتوان یم واردمرحله بعدی زندگی مان شویم . دیک ژنده پوش فقط یک واکسی است ولی ازحرفه اش برای پس انداز کردن، آشنایی با مردم طبقه بالاتر و به طور کلی بهبوداوضاع زندگی اش استفاده می کند.کتاب خوان باشدیک با پسر یک مرد ثروتمند ملاقات کرد و یک روز تمام او را در اطراف شهربه گردش برد. سپس پدر آن پسر به دیک گفت که فقر در این کشور نمی تواندمانعی در برابر موفقیت باشد و برایش تعریف کرد که چطور کارش را از شاگردی درچاپخانه شرو ع کرد و سرانجام یک تاجر موفق شد. او به دیک گفت که از کار کردن وقتی «. که ارزش آن برایم بیشتر از پول است » در چاپخانه نکته ای آموخته بوددیک از او پرسید که آن نکته چیست مرد در پاسخ گفت:علاقه به کتاب خواندن و مطالعه کردن. در طول ساعات فراغت »توانستم از طریق مطالعه پیشرفت کنم و بخش زیادی از دانش امروز من حاصل آ ن مطالعات است. در واقع یکی از کتابهایم مرا در مسیرچیزی قرار داد که بعدها اختراع کردم. پس م یبین ی پسرم، عادت مطالعه کردن، راه دیگری بود که من را پولدار کر د و منافع دیگری هم«. برایم داشت پس انداز کن ولی دست و دلباز باشوقتی به طور اتفاق ی پنج دلار پول به دست دیک رسید یک حساب بانکی بازکرد. این مب لغ پس انداز، منبع مهم ا منیت و غرور او شد زیرا دیگر مجبور ن بود یکزندگی بخور و نمیر داشته باشد . در حالی که با خوشحالی فکر می کرد که به یکتبدیل شده است فور ا به دوست نیازمندش کمک کرد. فوسدیک، « سرمایه دار »همان پسری که با او همخانه شد قصد دا شت به جای واکس زدن یک کار اداری برای خودش دست و پا کند بناب ر این دیک برای فوسدیک یک دست کت و شلوارمناسب خرید. در یک مورد دیگر او به فردی که مادرش مریض بود کمک کرد.هرگز کلاهبرداری و دزدی نکن و دروغ هم نگوبا وجود اینکه وسوسه خارج شدن از راه راست اغلب اوقات برای دیک پیشهوراشیو آلجِر «. دززی کار آدمای پستِه » : می آید او یک قانون اخلاق فردی دارد که می گویدساده لوحانه به نظر می رسد « فرهیخته » شرافت و درستکاری دیک که از نظر افرادسرانجام به منبع موفقیت او تبدیل می شود. برای کسی که برنامه ای برای آینده اش واقعاً دوراندیشی است . آقای ویتنی به دیک « درستکاری » ندارد اعتقاد دیک بهبه یاد داشته باش که موقعیت آینده تو در اصل به خودت بستگی دارد و » : می گوید«. والا یا پست بودنش را خودت انتخاب می کنیاست زیربنای همه موفقی ت های « از مد افتاده » صداقت که از نظر افراد لا ابالی ماندگار محسوب م یشود زیرا نتیجه صداقت، خو دشناسی است.مشروب نخور و سیگار نکش خیلی قبل از اینکه شواهد پزشکی مضر بودن سیگار را نشان بدهند آلجر سیگارنامید که هیچ شان و ارزشی به فرد سیگاری نمی دهد. البته « عادتی پلید » کشیدن رامشروب خواری ر ا بدتر از آن می داند. از نظر او مشروب خواری، دشمن صرفه جوییاست زیر ا ممکن است یک شب مشروب خواری، پس انداز یک هفته تان ر ا به باد دهدو دشمن کار هم هست زیرا خماری ناشی از آن بر کار روزانه افراد تاثیر می گذارد.هرچند نهضت منع مصرف نوشابه های الکلی امروزه منسوخ به نظر می رسد اگرمصرف الکل حتی در حد اعتدال هم وجود نداشت زندگی بسیاری از مردم بهترمی شد. از نظر آل جر مشروب اراده انسان را ضعیف می کند ، هوشیاری ذهن رامی گیرد و شخصیت سالم را فرسوده میکند.






تاریخ : سه شنبه 99/8/6 | 12:37 صبح | نویسنده : alisani | نظرات ()


  • وب فارم آنلاین
  • وب کـــریـــس چـــت
  • وب بیا بخند
  • وب فار سی ام اس