خبر گذاری صنعت و کارخانجات ایران

زمانی که انسان در مورد یک فرم فکر میکند، مواد اولیه آن فرم را از طبیعت میگیرد و فرمی را که در ذهن دارد، تجسم میکند. انسان تا به حال در مورد همکاری و مشارکت با هوش بدون فرم و همچنین کارکردن با خدا، تلاشی نکرده و یا حداقل تلاش خیلی کمی کرده است. او هرگز این رؤیا را که میتواند کارهای خدا ر انجام بدهد، نداشته است و فقط با نیروی یدی خود به تغییر شکل و تعدیل فرمهای موجود پرداخته است. او هرگز به این سؤال فکر نکرده است که میتواند از طریق تفکر و تاثیر بر ماده اولیه بدون فرم، چیزی را ایجاد کند. هدف ما از یک طرف اثبات این مطلب است که هر انسان و هر مرد و زنی میتواند این کار را انجام دهد و از طرف دیگر میخواهیم نشان دهیم که چگونه باید این کار انجام شود. به عنوان اولین مرحله باید سه قضیه اساسی را بیان کنیم:
اول: ما بیان کردیم که یک ماده اولیه بدون فرم وجود دارد که همه چیز از آن ساخته میشود. اگر چه به نظر عناصر فراوانی وجود دارد اما همه این عناصر ناشی از تجلیهای مختلف یک عنصرند. تمامی اشکال موجود در طبیعت جاندار و بیجان با فرمهای مختلف خود، از یک ماده اولیه مشابه ساخته شده اند. و این ماده یک ماده دارای فکر است و هر فکری که در آن ایجاد شود، فرم آن فکر را خلق میکند. فکر یا اندیشه، در ماده دارای فکر باعث ایجاد اشکال میشود. انسان یک منبع تفکر و قادر به تفکر اصیل است. اگر انسان بتواند با اندیشه هایش بر ماده اولیه بدون فرم تأثیر بگذارد ، قادر به خلق چیزی میشود که در مورد آن فکر میکند. به طور خلاصه:
یک ماده اولیه وجود دارد که همه چیز از آن ساخته شده است. این ماده در حالت اولیهاش در فواصل میانی جهان نفوذ کرده و آنها را پر میکند.
یک اندیشه روی این ماده اولیه، چیزی را که به وسیله آن فکر تجسم شده است، به وجود میآورد.
انسان میتواند به اشیاء در ذهنش شکل دهد و با تأثیر روی ماده بدون فرم از طریق تفکر خود، باعث به وجودآمدن چیزی بشود که به آن فکر میکند.
ممکن است این سؤال پرسیده شود که آیا من میتوانم این عبارت را اثبات کنم. بدون صحبت از جزئیات، پاسخ میدهم که بله من میتوانم آنها را اثبات کنم هم از لحاظ منطقی و هم تجربی.
من با استدلال پیشینی، از پدیده شکل و اندیشه، به یک ماده اولیه دارای فکر و با استدلال پسینی، از این ماده دارای فکر به قدرت انسان در مورد ایجاد اشیایی که به آنها فکر میکند، رسیدم.
از لحاظ تجربی نیز درستی این شیوه استدلال را درک کردم. و این بزرگترین اثبات است.
اگر یک فردی که این کتاب را میخواند با انجام آنچه در این کتاب گفته شده است، ثروتمند شود، مدرکی برای پشتیبانی از ادعای من فراهم میشود. اما اگر هر فردی که به گفتههای این کتاب عمل میکند، ثروتمند شود، دلیل محکمی برای اثبات این مدعا فراهم میشود تا زمانی که یک فرد این فرآیند را به کار گرفته و شکست بخورد. این تئوری تا زمانی که این فرایند با شکست مواجه شود، درست است. و این فرایند هیچگاه برای هر انسانی که آنچه را این کتاب در مورد ثروتمند شدن به او میگوید، به صورت دقیق انجام میدهد، به شکست نمی انجامد.
من قبلاً گفتم که انسانها با انجام کارها به روش خاص، ثروتمند میشوند. به منظور انجام کارها به روش خاص، انسان باید قادر به فکر کردن به روش خاص باشد.
روش یک انسان در مورد انجام کارها نتیجه مستقیم نحوه فکر کردن او در مورد آن کارهاست.
برای انجام کارها به روشی که میخواهید، مجبور به کسب توانایی فکر کردن به روشی هستید که دوست دارید آنطور فکر کنید. این اولین مرحله ثروتمند شدن است.
فکر کردن به آنچه که میخواهید به معنی فکر کردن با ایمان کامل و برخلاف ظواهر است.
هر انسانی دارای توانایی طبیعی و ذاتی برای فکر کردن به چیزهایی است که میخواهد. ولی این نوع از تفکر در مقایسه با تفکر در مورد آنچه به وسیله ظواهر به انسان القا میشود، به تلاش و توانایی بیشتری نیازمند است. تفکر بر مبنای ظواهر آسان است. تفکر صادقانه و برخلاف ظواهر کار دشواری است و نسبت به تمامی کارهای دیگر انسان، توانایی بیشتری را طلب میکند.
هیچ کاری سختتر از تفکر طولانی و مستمر نیست. تفکر مشکلترین کار در دنیاست. این مطلب
مخصوصاً زمانی صادق است که حقیقت برخلاف واقعیتها و ظواهر است. هر واقعیتی که در دنیای قابل مشاهده وجود دارد، فرم مرتبط با خود را در ذهن کسی که آن را مشاهده میکند، ایجاد میکند. و تنها با تفکر در مورد حقیقت میتوان از این کار جلوگیری کرد.
توجه به بروز بیماری، باعث ایجاد شکل بیماری در ذهن و در نهایت در بدن شما میشود. مگر اینکه شما این حقیقت را در ذهن خود ایجاد کنید که بیماریای وجود ندارد و تنها واقعیت موجود، سلامتی است.
فکر کردن به سلامتی زمانی که در ظاهر شما را بیماری فرا گرفته است، و نیز فکر کردن در مورد ثروت، زمانی که در میانه بروز فقر هستید، به قدرت نیاز دارد. اما کسی که این قدرت را بدست آورد، صاحب یک ذهن ماهر میشود و میتواند بر سرنوشت چیره شود و آنچه را که میخواهد بدست آورد.
این قدرت زمانی بدست میآید که واقعیت پایهای که در پشت همه ظواهر وجود دارد، به خاطر سپرده شود و آن حقیقت این است که یک ماده دارای فکر وجود دارد که همه چیزها از آن ساخته میشود.
بعد از آن باید به این حقیقت برسیم که هر اندیشهای که بر روی این ماده واقع شود، تبدیل به یک شکل میشود و انسان میتواند با افکارش طوری بر این ماده تأثیر بگذارد که این افکار شکل بگیرند و به اشیای قابل مشاهده تبدیل شوند.
زمانی که این حقیقت را درک میکنیم، تمامی تردید و ترس خود را رها میکنیم زیرا میدانیم که آنچه را میخواهیم، میتوانیم خلق کنیم. به عنوان اولین گام برای ثروتمند شدن، باید به سه اصل اساسی ای که پیشتر در این فصل گفته شد اعتقاد داشته باشید. به منظور تأکید بیشتر دوباره آنها را تکرار میکنم:
یک ماده اولیه وجود دارد که همه چیز از آن ساخته شده است. این ماده در حالت اولیهاش در فواصل میانی جهان نفوذ کرده و آنها را پر میکند.
یک اندیشه روی این ماده اولیه، چیزی را که به وسیله آن فکر تجسم شده است، به وجود میآورد.
انسان میتواند به اشیاء در ذهنش شکل دهد و با تأثیر روی ماده بدون فرم از طریق تفکر خود، باعث به وجودآمدن چیزی بشود که به آن فکر میکند.
شما باید سایر مفاهیم موجود در جهان غیر از این مفهوم یگانه را کنار بگذارید و آنقدر روی این مفهوم تمرکز کنید که در ذهنتان تثبیت شده و تبدیل به عادت فکری شما شود. این عبارات را بارها و بارها بخوانید و هر کلمه آن را در ذهن خود تثبیت کنید و روی آنها تمرکز کنید تا زمانی که کاملاً به آنچه میگویید معتقد شوید. اگر دچار تردید شدید، مانند یک گناه آن را از خود دور کنید؛ به گفتههایی که برخلاف این عقیده است
گوش ندهید؛ به کلیساها و سخنرانیهایی که مفاهیم مخالف ارائه میشود، نروید؛ کتابها و مجلاتی را که ایده- های متفاوتی را آموزش میدهند نخوانید؛ اگر در ایمان خود دچار تردید شوید، تمام تلاش شما بیهوده خواهد بود.
نپرسید که چرا این مطالب درست است. در مورد علت درستی این مطالب فکر نکنید و خیلی ساده به عنوان یک حقیقت به آنها بنگرید.
علم ثروتمند شدن با پذیرش مطلق این حقیقت شروع میشود.