در مورد خودم به این نتیجه رسیدم که آسان ترین راه «سپردن بار» است. زمانی یک استاد ماوراء الطبیعه سپردن بار را این طور تعریف کرد: «در طبیعت تنها چیزی که به یک جسم وزن می بخشد قانون جاذبه است. و اگر بشود سنگریزه ای را به اندازه ای که باید، از این سیاره بالا برد و دور کرد، به بی وزنی می رسد. عیسی مسیح نیز وقتی که گفت: «
بیایید نزد من ای همه زحمتکشان و گرانباران، و بوغ مرا بر خود گیرید، زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.»
همین منظور را مد نظر داشت. عیسی مسیح بر موج جهان با ننحه دنیا چیره شده بود، و در عرصه چهاربعدی عمل میکرد. یعنی در آن عرصه که تنها کمال هست و تکمیل و حیات و شادمانی، به همین دلیل بود که گفت: «بیایید نزد من ای همه زحمتکشان و کران باران و من شما را آرامش خواهم بخشید.»
همچنین در مزمور پنجاه و پنجم می خوانیم: «نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد.»
چه بسیارند آیات و حکایات کتاب مقدس که مدام گوشزد می کنند که جنگ از آن خدا است، نه از آن انسان، و تنها وظیفه انسان این است که آرام بگیرد.
«بایستید و نجات خداوند را ببینید. خداوند برای شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش باشید.»
این نشان میدهد که هشیاری برتر (یا الوهیت باطن) رزمنده جنگها و رهاننده بارهای آدمی است. از این رو، اگر انسان باری به دوش کشد، از قانون تخطی کرده است. و بار یعنی هر اندیشه منفی با اوضاع و شرایط مخالف؛ که البته ریشه اش را باید در ذهن نیمه هشیار جستجو کرد.
از سطح هشیار یا ذهن استدلالی نمی توان ذهن نیمه هشیار را هدایت کرد و پیش برد. زیرا ذهن استدلالی (عقل) دارای تصوراتی محدود و آکنده است از تردیدها و ترسها است. پس اکنون می توانیم دریابیم که سپردن بار به هشیاری برتر (الوهیت باطن) یعنی به آن عرصه که « بار سبک شده است»
بابه بی وزنی رسیده است، تا چه پایه علمی است.