تفکر مثبت چگونه ضمیر ناخودآگاه شما را تشکیل می دهد؟
ضمیر ناخودآگاه ما، مجموعه ای از اندیشه های ماست و رایج ترین اندیشه های ما، قوی ترین رفتارهای ناخودآگاه ما را ایجاد می کنند."
برای درک بهتر تفکر مثبت، ابتدا باید ضمیر ناخودآگاه را بشناسیم: تصور کنید مغز شما مانند یک گردوی بزرگ به دو نیم شده است، قسمت فوقانی و زیرین. بخش فوقانی، در واقع ضمیر هشیار شماست که افکار جاری زندگی را در بر دارد و بخش زیرین، همان ضمیر ناخودآگاه است. ضمیر ناخودآگاه شامل برنامه ها و دستوراتی است که از هنگام تولد همراه ما بوده اند، مانند نفس کشیدن، هضم غذا و برنامه های دیگری که در حین زندگی و توسط خود فرد به وجود آمده اند، مانند راه رفتن و حرف زدن.
حال فرض کنید که می خواهید رانندگی یاد بگیرید. هر بار که به مانعی نزدیک می شوید، از بخش فوقانی مغز دستور صادر می شود که: " پای راستت را بلند کن، 12 سانتیمتر به سمت چپ برو و پدال را فشار بده." با تکرار این تفکر آگاهانه، پس از چند ماه، برنامه ای خودکار در مغز شما ایجاد می شود که با آن می توانید حتی بدون فکر ترمز کنید. برنامه ترمز کردن در بخش زیرین مغز نهادینه می شود و حالا شما یک برنامه ناخودآگاه تازه دارید. بنابراین رانندگان با تجربه گاهی ساعتها رانندگی می کنند و وقتی به مقصد می رسند، اصولا رانندگی کردنشان را به یاد نمی آورند. دلیلش این است که تمام کارها را ضمیر ناخودآگاه انجام داده است. هر تفکر آگاهانه ای در اثر تکرار، به یک برنامه تبدیل می شود.
حال فرض کنید که شما تفکر آگاهانه ای مانند "من همیشه ورشکسته هستم" را بارها در ذهن خود تکرار کرده اید. آیا می دانید چه کرده اید؟ شما برنامه ها در ذهن خود به وجود آورده اید که حتی بدون آن که به آن فکر کنید، کار .را انجام می دهد. به بیان دیگر، بدون کوچک ترین تلاش آگاهانه ای، خود را ورشکست کرده اید.
این موضوع چگونه با تفکر مثبت تطابق می یابد؟ ساده است. روزانه حدود 50 هزار اندیشه از مغز انسان می گذرد و در مورد اغلب آدمها، این اندیشه ها غالبأ منفی هستند: "دارم چاق می شوم! حافظه ضعیفی دارم! نمی توانم قرضهایم را بپردازم! هیچ کاری در زندگی ام درست انجام نمی شود!"
با این تفکرات منفی، در انتظار چه رفتارهای ناآگاهانه ای هستیم؟ کاملا روشن است: رفتارهای منفی، رفتارهایی که زندگی و سلامت ما را نابود می کنند، بی آنکه به آنها فکر کنیم. .
مردم با حیرت می پرسند: "چرا باید ما همیشه ورشکست و بدبخت باشیم؟ و واقعا نمی دانند خود آنها با تکرار افکار مخربشان، سبب این بدبختی ها شده اند. درست همان طور که می توانیم برای رانندگی بدون فکر آمادگی پیدا کنیم می توانیم برنامه هایی به خود بدهیم که بدون تفکر مجدد به آنها، همیشه تأخیر داشته باشیم، همیشه ورشکست شویم، همیشه بدبخت باشیم و... بعد دائم از خدا شکایت می کنیم.
فردی را در نظر بگیرید که پس از یک سخنرانی هیجان انگیز، ت مثبت بیندیشد. او می گوید: "می خواهم زندگی ام را متحول سازم. او صرف صبحانه، اهداف خود را روی کاغذ می نویسد: "گرفتن ترفیع.. خریدن ماشین... سپس بقیه هفته را با همان تفکرات منفی و مخرب می کند. آخر هفته فرد می گوید: "فکر نمی کنم با این تفکر مثبت، بتوانم کاری انجام دهم؟"
شاید 48 هزار تفکر منفی فرد، به 47 هزار و پانصد تفکر منفی رسیده باشد، اما او انتظار دارد با همین پیشرفت جزئی، در قرعه کشی برنده شود، آرتروزش بهبود یابد و دعواهای خانوادگی اش تمام شوند.
با یک روز مثبت اندیشی، معجزه رخ نمی دهد. با 20 مرتبه دراز و نشست رفتن و جلو آینه دویدن، وضعیت جسمانی شما تغییر نمی کند. بنابراین با 24 ساعت مثبت اندیشی، تغییری در اوضاع ایجاد نمی شود. اما اگر بتوانید از این روش چند ماهی استفاده کنید، شاهد تغییرات بزرگی خواهید بود. پاکسازی ذهن از تفکرات منفی، کار بزرگی است که در تمام مراحل زندگی باید آن را انجام دهیم. این وظیفه بسیار دشواری است، زیرا اغلب حتی در هنگام هجوم تفکرات منفی، باز هم نمی دانیم دچار این تفکرات شده ایم. اگر می خواهید تفکرات خود را ارزیابی کنید، به زندگی خود نگاهی بیندازید. ثروت و خوشبختی، کیفیت روابط شما با دیگران و حتی سلامتی تان، بازتاب افکار آگاهانه شماست.
برگرفته از کتاب اندرو متیوس