راستی باور چیست؟ ما اغلب در زندگی درباره چیزهایی حرف می زنیم که در واقع هیچ عقیدة واضحی درباره آنها نداریم. بیشتر مردم تصور می کنند باورها وجود خارجی دارند، در حالی که هر باور تنها حس اطمینان درباره مسائل مختلف است. اگر باور دارید فرد باهوشی هستید در واقع می خواهید بگویید که نسبت به باهوش بودن خود اطمینان دارید، این حس به شما اجازه می دهد به کارهایی دست بزنید که نتایجی هوشمندانه در پی داشته باشد. همه ما در درون خود تقریبا پاسخی برای همه سؤال ها داریم و یا از طریق دیگران به پاسخهایی که می خواهیم دست می یابیم. ولی اغلب فقدان باور و اطمینان موجب ناتوانی ما در استفاده از قابلیتهایی می شود که درون هر یک از ما وجود دارند. اگر میخواهید بدانید که یک باور از کجا به وجود آمده، کافی است به اساس اولیه آن فکر کنید، یک نظریه، شما ممکن است نظرهای متفاوتی داشته باشید که همه آنها را د باور ندارید. مثلا نظریه مدیریت را در نظر بگیرید. چند لحظه فکر کنید و به خود بگویید:« من یک مدیر قابل هستم ». حالا اعم از این که این جمله یک نظریه باشد یا یک باور، سد باید فکر کنید که چه قدر در این باره اطمینان دارید. اگر فکر کنید، « خب، من زیاد هم مدیر قابلی نیستم »، بدین معناست که اطمینان شما نسبت به این موضوع ضعیف است.چه طور می توان یک نظر را به یک باور تبدیل کرد؟ برای توصیف این روند از یک - تشبیه استفاده می کنم. اگر یک نظریه را به شکل میزی بدون پایه تصور کنید، می توانید سه پی ببرید که چرا درباره آن اطمینان ندارید. یک میز بدون پایه نمی تواند بایستد. ولی باور،میزی است که پایه دارد. از کجا می دانید که واقعا مدیر لایقی هستید؟ آیا به دلیل تجاربی بد نیست که از قبل در این زمینه دارید؟ این تجارب همان پایه هایی هستند که میز بر آنها تکیه دارد و باور شما نیز بر اساس آن قرار گرفته است.تجارب مرجع شما در این زمینه کدامند، شاید کسی قبلا به شما گفته که مدیر لایقی تو هستید. شاید هم به سوابق خود نگاه کنید و خود را با کسانی که میدانید مدیران لایقی هستند مقایسه کنید و به خود بگویید: « من هم مثل آنها هستم. » شاید هم همکاران -: دیگر در محل کارتان با شما با احترام خاصی برخورد کنند. همه این تجارب تا زمانی که آنها را تحت عنوان یک نظر جمع نکرده اید، معنایی ندارند با این کار پایه های میز شما تشکیل می شوند و شروع به باور آن می کنید. دربارة نظری که داشتید احساس اطمینان می کنید و این نظر اکنون دیگر یک باور است.
چگونه باورهای خود را تغییر دهیم ؟
همه موفقیت ها با تغییر یک باور آغاز می شوند. پس چه طور باور خود را تغییر دهیم؟ مؤثرترین روش این است که ذهن خود را عادت دهید به همراه باورهای فرسوده، رنج عظیم را تداعی کند. باید در عمق وجود خود احساس کنید که این باور نه تنها در گذشته بلکه در حال و آینده نیز باعث رنج شما شده و خواهد شد. سپس سعی کنید با تصور ایجاد باوری جدید و مفید در خود، لذتی عمیق را تداعی کنید و به این ترتیب باور جدید خود را تقویت کنید. این الگوی اساسی ایجاد تغییر در زندگی است که باید آن را بارها و بارها تکرار کنیم. به یاد داشته باشید هر کاری که در زندگی انجام میدهیم برای جلوگیری از رنج یا ایجاد لذت است و اگر با هر باوری رنج شدیدی تداعی شود، می توان آن باور را تغییر داد. تنها علت تداوم باور هر چیز، تداعی رنجی شدید در نتیجه عدم باور آن، یا لذتی عمیق در حفظ آن است.
روش دوم ایجاد تردید است. اگر واقعا با خود روراست هستید، آیا امروز از پذیرش بسیاری از باورهایی که سال ها قبل برای حمایت و دفاع از قلب و روح خود ایجاد کرده اید، احساس شرم نمی کنید؟ چه اتفاقی باعث ایجاد این احساس در شما شد؟ تردیدی که در شما به وجود آمد، شاید تجربه ای جدید، شاید هم تجربه ای که تجارب قبلی شما را نقض می کرد. مثلا شاید با چند روس برخوردید و دریافتید که آنها هم انسان هایی مانند شما و هستند، نه بخشی از « امپراتوری شیطان». من فکر می کنم امروز آمریکایی های بسیاری ? نسبت به شهروندان اتحاد جماهیر شوروی همدردی صادقانه ای در خود احساس می کنند، م چون به چشم افرادی به آنها نگاه می کنند که تنها به دنبال حفاظت و حمایت از - خانواده های خود هستند. یکی از عواملی که باعث تغییر ذهنیت ما نسبت به آنها شد این بود که دریافتیم نقاط مشترکی با آنان داریم. تجارب جدیدی کسب کردیم که باعث ایجاد : سؤالاتی جدید در ذهن مان شد، الگوهای اطمینان ما را درهم شکست و پایه های تجارب : قبلی را متزلزل کرد. : با این حال به یاد داشته باشید که تجارب جدید به تنهایی باعث ایجاد تغییر در باوری : نمی شوند. ممکن است شما رویدادی جدید و کاملا مخالف با باور خود را تجربه کنید، ولی آن را در جهت تقویت باور خود سوء تعبیر کنید.
آن چه خواندید قسمتی از کتاب غول درون آنتونی رابینز می باشد. آنتونی رابینز فردی است که با شناخت بسیار مناسبی که از ذهن و مغز به دست آورده است توانسته است تغییرات بسیار بزرگی ایجاد کند.
اکتاب او کتابی تاثیر گذار در شناخت ذهن می باشد و می تواند راه گشای شما برای تغییر باورها باشد.